«باسمه تعالی »
قرآن کریم:«واعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرقوا»(عمران؛۱۰۳)
«علل شکست وانحطاط حکمرانی اسلامی در آندلس(اسپانیادراروپا) پس از ۸۰۰سال حکومت(امویان وعباسیان»(قسمت دوم).
نویسنده:دکتر محمد بنائیان سفید.
گسترش اباحی گری در میان مردم این سرزمین و دور شدن تدریجی آنان از آموزههای اسلامی، کاهش قدرت نظامی مسلمانان و عدم اتحاد طوایف مسلمان در اندلس از عوامل سقوط این سرزمین اسلامی بود.«مسیحیان آندلس، در راستای استحاله فرهنگی قراردادهایى را با فرمانداران مسلمان بستند و طبق آن آزادانه به ایجاد تفریحگاه و انجام تجارت بین مسلمانان پرداختند».آغاز فتح اندلس سال ۹۲ هجری بوده است و تا حدود ۵ سال بعدش فتح این سرزمین اروپایی کامل شد و اندلس در اختیار مسلمانان قرار گرفت. فتح این سرزمین مهم، در سال ۹۷ هجری (۷۱۹ میلادی) به پایان رسید و از این پس، اندلس یکی از استانها و ایالتهای دولت عربی و تحت فرمان خلافت اموی تبدیل شد.موسی بن نُصَیر (حاکم دولت بنی امیه در شمال آفریقا و از نزدیکان خلیفه ولید بن عبدالملک) هفت هزار تن را برای فتح ایبریا مجهز کرد و طارق بن زیاد را به فرماندهی لشکر گماشت. طارق از تنگهای که بعداً به نام خود او نامیده شد (جبل الطارق)، عبور کرد و به خاک اروپا وارد شد.لاین پل خاورشناس انگلیسی درباره حضور مسلمانان در اندلس که زمینه ساز شکوفایی تمدنی درخشان در این سرزمین اروپایی شد، چنین گفته است: «اسپانیا هشت قرن در دست مسلمانان بود و روشنایی تمدن آن، اروپا را روشن ساخت… علوم، ادب و صنعت تنها در همین سرزمین اروپایی رونق داشت.دکتر لارتینز مونتابث خاورشناس اسپانیایی نیز در این باره چنین گفته است: «اگر حاکمیت هشت قرنی اسلام بر اسپانیا نبود، هرگز این کشور وارد گردونه ی تاریخ تمدن نمیشد.
طی ۸۰۰ سال حکومت مسلمانان بر سرزمین آندلس، بارها این کشور مورد تاخت و تاز مسیحیان برای بازپسگیری مجدد آن قرار گرفت. چرا که فتح آندلس توسط مسلمانان برای مسیحیان آن دوران بسیار گران تمام شد و بر همین اساس، فکر شکست دادن مسلمین، لحظهای از سر زمامداران مسیحی خارج نشد. شکست راهبردهای مختلف مسیحیان علیه مسلمانان، آنها را به سمت گشودن جبهه فرهنگی و ترویج فساد، فحشا و بی بندو باری سوق داد تا اینکه توسط یک توطئه داخلی و عاملی نفوذی به نام “براق بن عمار” زمینههای بازپسگیری این سرزمین از دست مسلمانان فراهم شد.با بررسی علل بازپسگیری آندلس از دست مسلمانان میتوان یکی از مهمترین عوامل را «نفوذ» معرفی کرد؛ یعنی از آنجا که سه عامل حاکمیت ,فرهنگ, و ارزشهای دینی، نظام مبتنی بر امام و ولایت و پشتوانه مردمی در حمایت از حکومت دینی همواره سه مانع بزرگ برای عدم دستیابی موفقیت دشمنان علیه مسلمانان در طول تاریخ است، نفوذ شیوه و روشی برای براندازی اینگونه مستحکم با پشتوانههای اعتقادی و مردمی شناخته میشود، شیوهای که کارآیی خود را اولین بار در ماجرای آندلس نشان داد.مانند:(۱_زدودن شور فداکاری وجهاد،۲_گسترش دام های فساددرمیان جوانان). اتفاقاً با تطبیق گزارههایی که در ماجرای بازپسگیری آندلس از دست مسلمانان صورت گرفت، با آنچه اکنون در قالب این پروژه برای استحاله فرهنگی جامعه صورت میگیرد، میتوان به کارکردهای مشترک نفوذ پی برد.حکومت ۸۰۰ساله مسلمانان در آندلس به هفت دوره تقسیم می شود.دوره اول ۴۱سال توسط فرمانداران امیر
قیردان،دوره دوم عبدالرحمان الداخل نوه عبدالملک هشام در قرطبه درسال ۱۳۸قمری،که حکومت امویان سه قرن طول کشید تا سال ۴۲۲هجری قمری.دوره سوم دوران ملوک الطوایفی نام دارد که حکومت های کوچک اعلام استقلال کردند.دوره چهارم (مرابطین)حدود ۶۰سال حکومت کردند(۵۴۳قمری).دوره پنجم ملوک الطوایفی دوم،که دولتهای مستقل وکوچک قد علم کردندواعلام استقلال کردند.دوره ششم دوران موحدین سال ۵۴۱ وارد شبه جزیره ایبریا شدندوباشکست موحدین درطول ۱۲۷سال۱۳نفر حکومت کردند.دردوره هفتم با شروع دوره ملوک الطوایفی سوم قدرت مسلمانان بسیار ضعیف شد وشهرها یکی پس از دیگری به دست مسیحیان و اروپائیان افتادو شهر لشبونه(لیسبون)پرتقال امروزی را گرفتندودوره پایان قرن هفتم قمری تنها غرناطه (آخرین دژ مسلمانان آندلس)یا گرانادای اسپانیا، بوسیله آخرین حاکم به نام بنی نصردرسال ۸۹۷قمری به فردیناند تسلیم شد که ۷۰درصد مسلمانان به آفریقا رفتند و۳۰درصد هم ذلیلانه ظلم حاکمان جبار اروپائیان ومسیحیان را تحمل کردند.
رهبر معظم انقلاب در توصیف این ماجرا فرمودند: «آنها به فاسد کردن جوانان پرداختند و در این راستا انگیزههای مختلف مسیحی، مذهبی یا سیاسی داشتند. یکی از کارها این بود که تاکستانهایی را وقف کردند تا شراب آنها را بهطور مجّانی در اختیار جوانان قرار دهند.جوانان را به سمت زنان و دختران خود سوق دادند تا آنها را به شهوات آلوده کنند.گذشت زمان راههای اصلی برای فاسد یا آباد کردن یک ملت را عوض نمیکند.امروز هم آنها همین کار را میکنند.» (بیانات در دیدار جوانان و دانشجویان سیستان و بلوچستان؛ ۶/۱۲/۸۱).