«باسمه تعالی»
مولفههای مهمی که از نظر روانشناسی وجامعه شناسی در تربیت دینی کودکان ونوجوانان موثر هستند را به تفکیک مولفه ها توضیح می دهیم.
تدوین وتبیین:دکتر محمد بنائیان سفید مدرس دانشگاه فرهنگیان شهدای مکه تهران.
موضوع بسیار مهم و پیچیدهای در تربیت دینی کودکان ونوجوانان ،که نیازمند تلفیق دیدگاههای روانشناسی و جامعهشناسی،دین شناسی و سبک زندگی است. مولفههای کلیدی مؤثر در تربیت دینی کودکان و نوجوانان را به تفکیک دو حوزه ،روانشناسی وجامعه شناسی و به صورت خلاصه ارائه میکنیم.
الف) مولفههای روانشناختی
این مولفهها به فرآیندهای درونی فرد، رشد شناختی، عاطفی و شخصیتی او مربوط میشوند.
1. مراحل رشد شناختی (پیاژه):
· پیشعملیاتی (۲-۷ سال): در این مرحله، کودک درک عینی و ملموس از مفاهیم دارد. تربیت دینی باید از طریق داستانهای ساده، نمادهای ملموس (مانند مسجد، نماز)، محبت و ایمان قلبی صورت گیرد.
· عملیات عینی (۷-۱۱ سال): کودک توانایی درک قواعد ساده و منطق عینی را پیدا میکند. میتوان مفاهیمی مانند ثواب و گناه، وضو و نماز را با دلیلهای ساده توضیح داد. تأکید بر عدالت و قوانین الهی در این مرحله مؤثر است.
· عملیات صوری (۱۱ سال به بالا): نوجوان توانایی تفکر انتزاعی، فلسفی و انتقادی پیدا میکند. او ممکن است در مورد مفاهیمی مانند قضا و قدر، وجود خدا یا فلسفه احکام سؤال کند. تربیت در این مرحله نیازمند پاسخهای منطقی، اقناعی عقلانی و فراهم کردن فضای امن برای پرسشگری است.
2. هویتیابی (اریکسون):
· مهمترین چالش نوجوانی، یافتن پاسخ به سؤال “من کیستم؟” است. دین میتواند چهارچوبی معنوی و ارزشی برای شکلگیری هویت ارائه دهد. اگر دین به عنوان عاملی سرکوبگر و محدودکننده بدون ارائه معنا ظاهر شود، ممکن است موجب “سردرگمی هویت” یا “طغیان” شود.
3. یادگیری مشاهدهای (بندورا):
· کودکان و نوجوانان با مشاهده و تقلید از “الگوها” یاد میگیرند. رفتار، گفتار و منش والدین، معلمان و شخصیتهای مذهبی مؤثرترین ابزار تربیتی است. اگر رفتار الگو با گفتارش همخوانی نداشته باشد (دوگانگی رفتاری)، تربیت دینی با شکست مواجه میشود.
4. سبک دلبستگی (آینزورث):
· کودکانی که دلبستگی ایمن به والدین خود دارند، این احساس امنیت را به جهان و از جمله به مفهوم “خدا” تعمیم میدهند. آنها خدا را به عنوان پناهگاه و منبع محبت میبینند. در مقابل، دلبستگی ناایمن میتواند منجر به تصویری خشن و تنبیهگر از خدا شود.
5. انگیزش درونی در مقابل بیرونی:
· تربیت دینی باید به سمت ایجاد انگیزش درونی سوق داده شود (علاقه و باور قلبی)، نه صرفاً انگیزش بیرونی (پاداش و تنبیه مادی، ترس از توبیخ). اجبار و فشار بیش از حد میتواند منجر به “تنفر” از دین یا “ریاکاری” شود.
6. نیاز به معنا و هدف:
· نوجوانان به دنبال یافتن معنا و هدف در زندگی هستند. دین میتواند پاسخی غنی به این نیاز اساسی بدهد و به زندگی آنان جهت و عمق ببخشد.
ب) مولفههای جامعهشناختی
این مولفهها به بسترهای اجتماعی، فرهنگی و نهادی که کودک در آن رشد میکند مربوط میشوند.
1. خانواده (عاملیت اولیه جامعهپذیری):
· سبک فرزندپروری: سبک های مقتدرانه (قاطع و همراه با محبت) نسبت به سبک های مستبدانه (تحکمی) یا سهلگیرانه، در ایجاد باور دینی عمیق و درونی شده موفقتر هستند.
· فضای عاطفی خانواده: خانوادهای که در آن محبت، احترام، صداقت و گذشت حاکم است، بستر مناسبی برای درک مفاهیمی مانند رحمت الهی، بخشش و عدالت فراهم میکند.
· مناسک و شعائر خانوادگی: انجام مناسک دینی مانند نماز جماعت، مراسم اعیاد و عزاداری ها در کنار خانواده، به تربیت دینی عینیت و تداوم میبخشد.
2. گروه همسالان:
· با افزایش سن، تأثیر همسالان بر نوجوان بیشتر میشود. حضور در جمع همسالان باایمان و دارای ارزشهای دینی مشابه، هویت دینی نوجوان را تقویت میکند. در مقابل، قرار گرفتن در گروهی که ارزشهای متضادی دارد، میتواند موجب تعارض و بحران هویت شود.
3. نهاد آموزش و پرورش:
· محتوا و روش آموزش دینی: آیا آموزش صرفاً مبتنی بر حفظیات و انتقال اطلاعات است یا بر تفکر انتقادی، گفتوگو و پاسخ به شبهات تمرکز دارد؟
· فضای کلی مدرسه: آیا فضای مدرسه، فضایی اخلاق مدار، عادلانه و مبتنی بر ارزشهای انسانی-دینی است یا خیر؟ رفتار مدیر و معلمان بسیار تأثیرگذار است.
4. رسانهها و فضای مجازی:
· در عصر حاضر، این مولفه نقشی بسیار تعیینکننده دارد. رسانهها میتوانند با تولید محتوای جذاب، هنرمندانه و عمیق، مفاهیم دینی را نهادینه کنند. در مقابل، بمباران اطلاعاتی و ارزشهای متضاد در فضای مجازی، میتواند بزرگترین چالش برای تربیت دینی باشد.
5. جامعه و فرهنگ کلان:
· الگوهای اجتماعی: شخصیتهای علمی، ورزشی و هنری که به ارزشهای دینی پایبند هستند، میتوانند الگوهای مؤثری برای نوجوانان باشند.
· هنجارهای اجتماعی: اگر هنجارهای حاکم بر جامعه (مانند صداقت، امانتداری، نوع دوستی) با ارزشهای دینی همسو باشد، تربیت دینی تقویت میشود. اما اگر جامعه دچار “دوگانگی ارزشی” باشد (آنچه گفته میشود با آنچه عمل میشود متفاوت است)، تربیت دینی با مشکل مواجه میشود.
جمعبندی و نتیجهگیری:
تربیت دینی موفق، فرآیندی “پویا”، “تعاملی” و “چندسطحی” است که باید به طور همزمان به این مولفهها توجه کند:
· از درون (نیازهای روانشناختی، مراحل رشد شناختی و عاطفی) آغاز میشود.
· و در بیرون (در تعامل با خانواده، مدرسه، همسالان و جامعه) تقویت و عینیت مییابد.
توصیه نهایی: موفقیت در این مسیر، مستلزم ایجاد فضایی امن برای پرسشگری، ارائه الگوهای credible (معتبر و باورپذیر) و تأکید بر جنبههای محبتآمیز، عقلانی و معنابخش دین است، نه صرفاً تأکید بر اجبار، ترس و تکلیف.
و آخر دعوانا آن الحمدلله رب العالمین
تدوین وتبیین:دکتر محمد بنائیان سفید.