«باسمه تعالی»
موضوع بحث:«بررسی وتحلیلی از هشتادمین سال تاسیس سازمان ملل متحد»فرصت ها و چالشها»:
نویسنده:دکتر محمد بنائیان سفید.
باتوجه به هشتادمین سالگرد سازمان ملل متحد ،آیا وظیفهی ذاتی خود را انجام داده است ؟موضع گیری های خلاف وظیفهی ذاتی آن و پیامدهای آن را توضیح می دهیم.
هشتادمین سالگرد تأسیس سازمان ملل متحد، فرصتی برای ارزیابی عملکرد این نهاد بینالمللی است. پاسخ به این پرسش که آیا سازمان ملل وظیفه ذاتی خود را انجام داده است؟. پیچیده و نیازمند نگاهی چند بعدی است. در یک ارزیابی کلی میتوان گفت که این سازمان ،در برخی حوزهها دستاوردهای قابل توجهی داشته، اما در عین حال با کاستیها و ناکامیهای جدی و سو گیری های غیر اصولی وتحت تاثیر مافیای قدرت نیز روبرو بوده است.
وظایف ذاتی سازمان ملل متحد (بر اساس منشور سازمان):
وظایف اصلی سازمان ملل را میتوان در این محورها خلاصه کرد:
1. حفظ صلح و امنیت بینالمللی (از طریق شورای امنیت)
2. توسعه روابط دوستانه میان ملتها بر اساس احترام متقابل به اصل تساوی حقوق و خود مختاری:
3. همکاری بینالمللی در حل مسائل منازعات؛ اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی ,نظامی و بشردوستانه و ترویج احترام به حقوق بشر و آزادیهای اساسی
4. ایجاد مرکزی برای هماهنگی اقدامات ملتها در جهت دستیابی به این اهداف مشترک.
دستاوردها و موفقیتهای نسبی
سازمان ملل در طول این هشت دهه، در موارد زیر تا حدی موفق عمل کرده است:
· پیشگیری از جنگ جهانی سوم: اگرچه جنگهای متعددی رخ داده، اما تاکنون از بروز جنگی تمامعیار در مقیاس جهانی جلوگیری شده است.
· عملیاتهای حافظ صلح: اعزام نیروهای حافظ صلح به مناطق بحرانی، اگرچه با چالشهایی روبرو بوده، اما در بسیاری موارد به کاهش درگیریها و ایجاد فضایی برای گفتوگو کمک کرده است.
· تدوین قوانین و هنجارهای بینالمللی: سازمان ملل بسترساز ایجاد اسناد مهمی مانند «اعلامیه جهانی حقوق بشر»، «کنوانسیون منع ژنو ساید» و «معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT)» بوده است.
· ارائه کمکهای بشردوستانه: از طریق آژانسهای تخصصی مانند «کمیساریای عالی پناهندگان (UNHCR)» و «برنامه جهانی غذا (WFP)»، به میلیونها نفر در سراسر جهان کمکرسانی شده است.
· ارتقای شاخصهای توسعه: سازمانهایی مانند «یونیسف» و «سازمان جهانی بهداشت (WHO)» در بهبود سلامت، آموزش و رفاه کودکان و مردم جهان نقش داشتهاند.
موضعگیریها و اقدامات خلاف وظیفه ذاتی و پیامدهای آن.
این نهاد در موارد متعددی نتوانسته است به وظایف ذاتی خود، بهویژه در حوزه صلح و امنیت، عمل کند. مهمترین این موارد عبارتند از:
۱. ساختار نابرابر و وتو در شورای امنیت:
· مشکل: حق وتوی پنج عضو دائم (آمریکا، روسیه، چین، فرانسه و بریتانیا) باعث شده است که این شورا در قبال بحرانهایی که یکی از این قدرتها در آن ذینفع است، ناتوان عمل کند. این ساختار با اصل تساوی حاکمیت دولتها در منشور ملل متحد در تناقض است.
· پیامدها:
· فلج شدن شورای امنیت در بحرانهای حیاتی: مانند جنگ داخلی سوریه، where روسیه و چین بارها با قطعنامههای علیه دولت اسد وتو کردند.یا در مورد تحمیل جنگ هشت ساله صدام و مداخله و کمکهای تسلیحاتی ومنابع مالی بیست کشور باحضور مستقیم علیه ایران برای ساقط کردن انقلاب نوپای اسلامی که با پایمردی ملت فهیم ایران،ورهبری امام خمینی «ره»بنیانگذار انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران بامقاومت سلحشوران سپاه پاسداران ،ارتش جمهوری اسلامی ایران و بسیج مردمی همه نیات پلید آنان را نقش بر آب کردند که بعدها آن آفرینش مجد و عظمت شهدا وایثارگران اقتدار ایران اسلامی را در مجامع بینالمللی اثبات نمودند.
· بیاعتباری و دوگانه اخلاقی: اقدامات مشابه توسط متحدان غربی یا روسیه و چین، پاسخهای متفاوتی دریافت میکند. برای مثال، اشغال کریمه توسط روسیه و حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳،مداخله مستقیم آمریکا ،وحمله رژیم غاصب صهیونی به ایران در هر سه نقض منشور بودند، اما واکنش شورای امنیت به آنها یکسان نبود.
· تضمین مصونیت برای قدرتهای بزرگ: این ساختار عملاً به اعضای دائم اجازه میدهد بدون ترس از اقدام قهری سازمان ملل، به سیاستهای خود ادامه دهند.
۲. ناتوانی در جلوگیری از جنایات بینالمللی و بحرانهای انسانی:
· مشکل: سازمان ملل در موارد متعددی نتوانسته است از وقوع نسلکشی و جنایات گسترده علیه بشریت جلوگیری کند.
· نمونهها و پیامدها:
· نسلکدی رواندا (۱۹۹۴): جامعه بینالمللی و سازمان ملل با وجود آگاهی از اوضاع، برای توقف کشتار حدود ۸۰۰ هزار نفر اقدامی جدی نکردند.
· جنگ بوسنی و کشتار سربرنیتسا (۱۹۹۵): منطقهای که توسط سازمان ملل “امن” اعلام شده بود، تحت نظر نیروهای حافظ صلیب صلح این سازمان شاهد قتل عام هزاران مرد و پسر مسلمان بود.
· بحران یمن: شورای امنیت به دلیل روابط پیچیده قدرتها با طرفین درگیر، نتوانسته است برای توقف یکی از بزرگترین فجایع انسانی جهان اقدام مؤثری انجام دهد.
۳. نقض حاکمیت و خودمختاری کشورها تحت لوای مداخله بشردوستانه:
· مشکل: گاهی اوقات قطعنامههای شورای امنیت برای “حمایت از حقوق بشر” بهانهای
برای مداخلات نظامی گسترده و تغییر رژیم شده است که خود منجر به بیثباتی بیشتر شده است.
· نمونه و پیامدها:
· لیبی (۲۰۱۱): قطعنامه ۱۹۷۳ شورای امنیت که با هدف ایجاد منطقه پرواز ممنوع برای “حمایت از غیرنظامیان” صادر شد، توسط ناتو برای انجام حملات گسترده و سرنگونی معمر قذافی مورد استفاده قرار گرفت. نتیجه آن، هرج و مرج طولانیمدت، جنگ داخلی و ایجاد بستری برای رشد تروریسم در این کشور بود. این اقدام، اعتماد بسیاری از کشورها به مفهوم “مسئولیت حمایت” (R2P) را از بین برد.
۴. ناکارآمدی در حل و فصل مناقشات طولانیمدت:
· مشکل: سازمان ملل در حل برخی مناقشات سیاسی دیرپا که یکی از طرفین آن، متحد قدرتهای بزرگ است، ناتوان بوده است.
· نمونه و پیامدها:
· مناقشه فلسطین و اسرائیل: دهها قطعنامه علیه اقدامات اسرائیل در شورای امنیت، به دلیل وتوی آمریکا، به جایی نرسیده است. این ناتوانی، به ادامه اشغال، گسترش شهرک سازیها و تشدید درگیریها منجر شده و اعتبار سازمان را خدشهدار کرده است.
جمعبندی
سازمان ملل متحد به عنوان یک نماد و آرمان برای همکاری جهانی و صلح پایدار، دستاوردهای غیرقابل انکاری داشته، بهویژه در عرصههای غیرسیاسی مانند سلامت، فرهنگ و کمکهای بشردوستانه.
با این حال، به عنوان یک نهاد سیاسی و اجرایی، به دلیل ساختار قدرتمحور و حق وتو در شورای امنیت، وابستگی به اراده سیاسی کشورهای قدرتمند و گاهی دوگانگی در استانداردها، در انجام وظیفه ذاتی خود برای “حفظ صلح و امنیت بینالمللی” به صورت عادلانه و کارآمد ناتوان بوده است. این ناکامیها در بسیاری از موارد، پیامدهای فاجعهباری مانند مرگ هزاران غیرنظامی،بویژه کودکان و زنان بی دفاع، بیثباتی منطقهای و فرسایش اعتماد عمومی به نهادهای بینالمللی را در پی داشته است.
به بیان دیگر، سازمان ملل قابلیتها و ظرفیتهای لازم برای انجام مأموریت خود را دارد، اما تحقق این ظرفیتها در گرو اراده سیاسی و همکاری واقعی قدرتهای بزرگ است، که اغلب منافع ملی خود را بر منافع جمعی بشریت ترجیح میدهند.
وآخر دعوانا آن الحمدلله رب العالمین
نویسنده:دکتر محمد بنائیان سفید