« باسمه تعالی»
نقدی بر دیدگاه آقای مهندس علی زرافشان که در مورد تغییر ساختار آموزشی بیان فرمودند:(منبع:کانون تربیت اسلامی)
نویسنده:محمد بنائیان سفید دانش آموخته دکترای تخصصی برنامه ریزی درسی.
اولاً آقای مهندس زرافشان باید بدانند که ساختار برای هر نوع تحولی ضروری است زیرا اهداف ،محتوا،روشها و ارزشیابی و بازخورد تحقق اهداف مبتنی بر ساختار می باشد،همانکونه که بحث تغییر ساختار در دولت ویا بانکها مطرح می باشد.بنابراین نمی توان ساختار را در تحول نظام آموزشی حذف نمود.
در ثانی: در مسئله ،محتوا،روشها و ارزشیابی باید به فلسفهی تعلیم وتربیت،وبه رهنامه یا دکترین تعلیم و تربیت ونیز ۱۵مولفه عملیاتی واجرایی آن مطالعه نمود که به صورت عمودی وافقی و سیستمی بودن آن در سند تحول بنیادین آموژش وپرورش به آن اشاره شده است.یعنی باید ساحت های ششگانه فلسفه تربیت وزیر نظام ششگانه رهنانه یا دکترین تربیت که حلقه ارتباط ونقشه راه سند تحول بنیادین آموزش وبرورس است وشیوه عملیاتی واجرایی آن را به صورت طولی با ۱۵مولفه عملیاتی واجرایی که بصورت ترکیبی ویا تفکیکی به صورت طولی وعرضی در میدان مدرسه وکلاس درس,وتدوین کتب درسی مطرح می شود مورد توجه قرار گیرد.وطی یک آلگوریتم براساس مدل مفهومی سند تحول بنیادین آموزش وبرورس ترسیم شود که کاملآ عملیاتی واجرایی میباشد که نقش ساختار را مشخص می کند.
ثالثا: مشکل ما ساختار یا طرح آرمانی بودن سند تحول نمی باشد ،که البته مقرر گردید هر پنج سال یکبار از سوی شورای عالی آموزش و پرورش به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارائه شود که بعد از دوازده سال دریغ از یک خط گزارش ،
رابعاً:مهمتر از همه برای اجرای سند تحول بنیادین آموزش وبرورس برای تصمیم گیران،و مدیران عالی آموزش وپرورش وعدم ثبات مدیریت بخاطر اختلاف سلیقه و گرایش سیاسی،اراده ای برای اجرای سند وجود نداشته است.
خامسا:همان کسانی که در ستاد تحول بنیادین آموزش وپرورش حضور داشتند بعضی از آنها بخاطر این گرایش سیاسی و باقی ماندن در سمت های خود هر بار طرحی را ارائه نمودند از جمله تصویب سند آموزشی۲۰۳۰که کاملآ در تناقض با فلسفهی تعلیم و تربیت بوده که ۴۵مورداهداف کلان مندرج در اسناد بالادستی ،سند تحول بنیادین ،نقشه جامع علمی کشور ،ونقشه مهندسی کشور را در فقط یک بند چهار یونسکو گنجانیدند،و نیز زیر ساخت های نظام ششگانه در مدارس مهیا نشده بود.
سادسا:دوستانی که مسئولیت ومشاورت ،وزرای محترم را در ادوار مختلف به عهده گرفتند درک عمیقی از اسناد بالادستی نداشتهاند وهر دوره طرحهای جدیدی ارائه می دهند که با فلسفهی تعلیم و تربیت خیلی همسو نمی باشد.
پیشنهاد و نتیجه گیری:پیشنهاد می شود با توجه به تحولات وتطورات و نیازهای جامعه،باید مفاهیم مشترک اسناد بالادستی شامل سند تحول بنیادین آموزش وبرورس ،نقشه جامع علمی کشور و نقشه مهندسی کشور را احصاء وبر اساس آن مدل مفهومی را ترسیم و ساختاری متناسب که ارتباط سیستمی ،طولی وعرضی آن را براساس وظایف ذاتی مشترک ترسیم نمائیم که از این وضعیت جزیره ای خلاص شویم وبر اساس نیازهای جامعه با توجه به تحولات وتطورات بینالمللی و جامعه وفناوری های پیشرفته، هم عدالت آموزشی را اجرا وهم توزیع رشته ها ارتباط علمی،فرهنگی،اجتماعی،با مبانی ،اصول و ارزشها نظام تعلیم و تربیت اسلامی همسو شوند.
وآخر دعوانا آن الحمدلله رب العالمین