«باسمه تعالی»
موضوع :«بررسی اشتراک وافتراق نظریه های پیاژه،گویتسکی،اریکسون وکولبرگ با تربیت دینی کودکان ونوجوانان به تفکیک نظریات وراهکار عملیاتی واجرایی»
بر اساس نتایج بررسی، یک تحلیل مقایسهای کامل از نظریههای پیاژه، ویگوتسکی، اریکسون و کلبرگ در ارتباط با تربیت دینی کودکان و نوجوانان در دسترس نیست. با این حال، میتوان با استفاده از اصول کلی این نظریهها که در نتایج وجود دارد، بررسی چارچوبی برای درک نقاط اشتراک و افتراق و همچنین راهکارهای اجرایی احتمالی ارائه داد.
جدول زیر به تفکیک، هر نظریه و ارتباط آن با تربیت دینی را خلاصه میکند:
تحلیل نظریهها و راهکارهای تربیت دینی:
نظریهپرداز محور نظریه نقاط اشتراک با تربیت دینی نقاط افتراق با تربیت دینی راهکارهای عملیاتی پیشنهادی
پیاژه (رشد شناختی) تاکید بر مراحل رشد شناختی (حسی-حرکتی، عملیات عینی، etc.) و ساخت فعال دانش توسط کودک. – توجه به سنی بودن فهم کودک از مفاهیم. – درک تدریجی و منطبق با رشد ذهنی. – ممکن است کمبود نقش جامعه و فرهنگ را در نظر نگیرد. – فهم مفاهیم انتزاعی دینی (مانند توحید) را به مرحله عملیات رسمی (نوجوانی) موکول میکند. – آموزش عینی و ملموس: استفاده از قصههای اخلاقی، بازیهای نمادین و فعالیتهای عملی برای کودکان دبستانی. – ارائه مفاهیم انتزاعی (مانند معاد) در نوجوانی و با زبان استدلالی.
ویگوتسکی (رشد اجتماعی-فرهنگی) تاکید بر نقش کلیدی جامعه، فرهنگ و زبان در رشد ذهنی. مفهوم “منطقه توسعه تقریبی” و “داربست آموزشی”. – همخوانی با
توصیههای دینی به تعلیم و تربیت در جمع. – تاکید بر نقش فعال مربی (والدین، معلم) به عنوان راهنمای باتجربه. – ممکن است بر فعالیت خودجوش و درونیسازی فردی کودک کمتر تاکید کند. – تعامل و گفتوگو: برگزاری جلسات پرسش و پاسخ درباره مفاهیم دینی. – الگوسازی: استفاده از داستانهای پیامبران و اولیا به عنوان الگوهای برتر. – یادگیری مشارکتی: انجام پروژههای گروهی با محتوای اخلاقی و دینی.
اریکسون (رشد روانی-اجتماعی) تمرکز بر هشت مرحله روانی-اجتماعی در سراسر عمر. هر مرحله حول یک بحران روانی (مانند اعتماد در برابر بیاعتمادی) شکل میگیرد. – توجه به ابعاد عاطفی و هیجانی تربیت. – شکلگیری هویت (از جمله هویت دینی) در نوجوانی. – تمرکز اصلی بر کشمکشهای درونی است و ممکن است به محتوا و گزارههای دینی خاص کمتر بپردازد. – ایجاد محیطی امن و قابل اعتماد در کودکی برای باور رحمت الهی. – فرصتدهی برای خودابرازی و انتخاب در نوجوانی برای شکلگیری هویت دینی اصیل. – مرتبط ساختن مفاهیم دینی با چالشهای هر مرحله (مثلا تکلیف به عنوان عاملی برای پرورش حس “مسئولیت”).
کلبرگ (رشد اخلاقی) تاکید بر شش مرحله رشد قضاوت اخلاقی (پیشعرفی، عرفی، پسعرفی). – توجه به تکامل استدلال اخلاقی که زیربنای بسیاری از احکام و توصیههای دینی است. – تمرکز صرف بر استدلال و نه necessarily عمل یا انگیزههای معنوی. – مراحل عالی اخلاق در نظریه او ممکن است با تکیه بر عقل خودبنیاد تعریف شود، در حالی که در تربیت دینی، وحی و تعبد نیز جایگاه دارد. – به چالش کشیدن استدلالهای سطوح پایین: استفاده از داستانهای معماگونه اخلاقی (مانند داستان هاینز در نظریه کلبرگ) برای پیشبرد تفکر. – ترغیب به تفکر Beyond the self: تشویق نوجوانان به تفکر درباره عدالت، حقوق دیگران و اصول جهانی که با ارزشهای دینی همسوست.
جمعبندی و توصیه نهایی
همانطور که مشاهده میشود، هر نظریه میتواند بُعد خاصی از فرآیند پیچیده تربیت دینی را روشن کند. یک برنامه جامع تربیت دینی میتواند از تلفیق هوشمندانه این دیدگاهها استفاده کند:
· پیاژه به ما میگوید چه زمانی و چگونه آموزش دهیم.
· ویگوتسکی بر نقش محیط اجتماعی و مربی تاکید میکند.
· اریکسون به نیازهای عاطفی و هویتی در هر مقطع سنی اشاره دارد.
· کلبرگ مسیر تکامل استدلال اخلاقی را ترسیم میکند که بستر لازم برای درک عمیقتر احکام دینی است.
برای دستیابی به یک برنامه عملیاتی دقیقتر، مطالعه کتب تخصصی که به طور مستقیم به نقد و تطبیق این نظریهها با مبانی تربیت اسلامی پرداختهاند، ضروری است. همچنین مشاوره با متخصصان علوم تربیتی و روانشناسی با گرایش دینی میتواند در طراحی راهکارهای بومی و کاربردی بسیار مؤثر باشد.
امیدوارم این تحلیل بتواند چارچوب مناسبی برای ادامه مطالعه و برنامهریزی ما را فراهم آورد.
وآخر دعوانا آن الحمدلله رب العالمین
تحقیق وتبیین:دکتر محمد بنائیان سفید